تاریخنگاران مشهور سدههای میانه
تاریخ و تاریخ نگاری در تمدن اسلامی در قرون میانه (1)
مترجمان: دکتر عبدالله ناصری طاهری
سمیهسادات طباطبایی
در نوشتهی پیشرو تاریخ علم و هنر تاریخ در نزد مسلمانان (1) و نیز برجستهترین مورخانی را که تألیفات تاریخی خود را به جهان اسلام ارائه کردند بررسی میکنیم. در واقع پژوهشگری که در زمینه علم تاریخ در نزد مسلمانان در سایه تمدن اسلامی تحقیق میکند با مشکلی بزرگ روبرو میشود و آن کثرت تألیفاتی است که در طی قرون متوالی نوشته شده است. میراث مکتوب تمدن اسلامی در این زمینه بیش از هر تمدن دیگر چه سابق بر آن و چه در قرون میانی است. در برابر هزاران مورخ (برخی تعداد آنان را چهل و نه هزار نفر که در پنجاه زمینه از تألیفات تاریخی قلم زدهاند برآورد کردهاند) و تألیفات بیشمار ناگزیریم تنها به بیان ویژگیهای کلی علم تاریخ در قرون میانی اکتفا کنیم و به ناچار برای پرده برداشتن از نوآوری مورخان مسلمان و حتی مسیحی که در سایه تمدن فراگیر اسلام زندگی میکردند به بررسی نمونههایی برگزیده از آن حجم انبوه بپردازیم.
در آغاز باید بگوییم که تاریخ به معنای اعلام وقت است. به همین سبب وقتی گفته میشود «أرّختُ الکتابَ» و «وَرّختُه» بدان معناست که زمان نوشتن رامشخص کردم. در مجموع توالی قرون و تصورات گوناگون پژوهشگران بر درک بشر از ماهیت تاریخ تأثیر گذارده است؛ لکن در هر حال تاریخ علم است. زیرا بر پایه روش تحقیقی معین استوار است و هنر است؛ از آن رو که از خیال استفاده میکند تا گذشته را بار دیگر احیا کند و با بازسازیاش تا آنجا که امکان دارد آن را به واقعیتِ تاریخ و در نتیجه حقیقت تاریخ نزدیک سازد. تعیین ماهیت واژه «تاریخ» بسیار دشوار است. زیرا تاریخ هر آنچه را در این زندگی وجود دارد، دربر میگیرد. تاریخ وجود و حضور انسان در گذشته و بازتاب آن در حال حاضر و آینده است. برخی گمان میکنند که مطالب مذکور خارج از حوزه مشارکت مسلمانان در قرون میانی است، اما در پاسخ باید گفت، مسلمانان مفهوم انسان در علم و هنر تاریخ را تکامل بخشیدند. شایان ذکر است تمدنهای باستانی مثل تمدن مصر، بینالنهرین، یونان و روم تألیفات تاریخی و منابع تاریخی خاص خود مثل آثار باستانی، نقشها، سکهها و منابع ادبی همانند حماسه، شعر و ... را دارا بودند. در این میان میتوان از مورخ مانیتون که تاریخ مصر فرعونی را به رشته تحریر درآورده است اشاره کرد و نیز هرودوت که اروپائیان وی را پدر تاریخنویسی میدانند و توسیدید (Thucydides) که پدر نقد تاریخی نامیده میشود.
نیازی نیست مورخان بارز اروپا در قرون میانی تا قرن هفتم میلادی را نام ببریم، اما در این میان از یوسبیوس قیساری (2) Eusebius of Caesareo)، 334 م) اسقف قیساریه در فلسطین یاد میکنیم که دو کتاب Vita Constantini و Historia Ecclesiastica را به رشته تحریر درآورده است. علاوه بر یوسبیوس، باید از زوسیموس (Zosimus، ق 5 م) نیز یاد کرد که کتاب «تاریخ جدید» (Historia Nova) را تألیف کرده است و یوحنا لیدی (John The Lydian) که با امپراتور کنستانتین همدوره بوده و کتاب «De Magistrintibus Populi Romani» را نوشته است. پروکوپیوس قیساری (3) (Procopius of Caesarea) که با امپراتور مذکور هم دوره بود از دیگر مورخان اروپاست که درباره تاریخ جنگها، بناها و تاریخ سری کتابهایی نوشته است. اگاثیاس اسکولاستیکوس Agathias Scholasticus)، 6م)، مؤلف کتاب «تواریخ» (Historiarum) از دیگر مورخان برجسته اروپا در قرون میانی میباشد. (3)
آنچه بیان شد اشارهای گذرا به مورخان اروپا بود، به ویژه افرادی که در دولت روم ظهور کردند. اما تاکیتوس Tacitus) ، ق 120-55 م)، مؤلف کتاب Gremania و کتاب Historia Francorum از مورخان غرب اروپا محسوب میشود. در ارتباط با تاریخنویسی در نزد مسلمانان باید دانست که این علم با علم حدیث مرتبط است. زیرا احادیث نبوی تا دوره بنیامیه ثبت میشد. شایان ذکر است که اعراب به روایت وقایع تاریخی و آشنایی با انساب معروف بودند. عبیدبین شریه جرهمی که کتابی تحت عنوان «کتاب الملوک و أخبار الماضین» درباره تاریخ پادشاهان قدیم یمن تألیف کرده است از جمله کسانی است که در همان مراحل آغازین ظهور اسلام به تبحر در روایت ایام و اخبار و انساب عرب شهره بود. علاوه بر او وهب بن منبه یمنی (4) که «کتاب التیجان و ملوک حمیر» را نوشته است از دیگر راویان مشهور عرب است. در قرون میانی چندین مکتب تاریخ نویسی در مراکز علمی و فرهنگی جهان اسلام فعالیت داشتند. این مکاتب عبارتند از: مکتب مدینه منوره، مکتب شام، مکتب عراق، مکتب مصر و مکتب اندلس.
مکتب مدینه منوره با مغازی پیامبر ارتباط تنگاتنگ دارد و به همین سبب برخی آن را «مکتب مغازی» مینامند. عبدالله بن عباس، صحابی برجسته از اعلام این مکتب است. اگرچه آنچه ابنعباس تألیف کرده مفقود شده است، اما شاگردانش آثار او را به ما منتقل کردهاند. عروهبن زبیر بن عوام (5) از بارزترین شاگردان ابنعباس است. او از نخستین افرادی است که در زمینه سیره نبوی دست به تألیف زده است. ابنعوام در کتاب خود علاوه برسیره پیامبر به دوره خلفای راشدین و پس از آن تا عهد خلیفه اموی، عبدالملک بن مروان نیز پرداخته است. وی در کتاب خود از اسناد که ماده خام تاریخنویسی است و روایتهای شفاهی افراد ثقه و مورد اطمینان استفاده کرده است. (6) محمدبن شهاب زهری (و 741 م) از اعلام مکتب مدینه است که کتاب او مغازی پیامبر و نیز تاریخ خلفای راشدین تا آغاز خلافت اموی را در بر میگیرد. شایان ذکر است که تألیفات زهری در ارتباط با مغازی پیامبر به دست ما نرسیده و ما از طریق اقتباسهای مورخان پس از او همانند ابناسحاق، واقدی، طبری، بلاذری و دیگران از آثارش با نوشتههای وی آشنا شدیم. در مجموع میتوان زهری را بنیانگذار تألیفات مرتبط با مغازی دانست. (7) که نوشتههایش چارچوب کلی آثار مرتبط با سیره نبوی را مشخص کرده است. اهمیت این امر از آن روست که نگارش در ارتباط با سیره نبوی، همانطور که پیش از این بیان کردیم از ارکان تمدن اسلامی است. موسیبن عقبه مدنی (8)(و 758 م) از مؤلفان مغازی است. او به دوران پیامبر و تاریخ خلفای راشدین تا خلافت اموی پرداخته است. او در کتاب خود به ترتیب زمانی وقایع پایبند بوده است و به همین سبب مورخان و جغرافیدانان مسلمان از تألیفات او استفاده کردهاند. معمربن راشدبصری در کتاب خود به ترتیب موضوعی پایبند بوده است. (9)
همانگونه که استاد ما، دکتر فتحیه نبراوی میگوید محمدبن اسحاق (و 768 م) از اعلام مکتب مدینه منوره است. وی از دانش عالمان اهل کتاب استفاده کرده است. تألیفات او از آغاز آفرینش تا سیره نبوی و خلفای راشدین و بعد از آنان بنوأمیه را دربر میگیرد (10) واقدی (و 823 م) نیز از اعلام مکتب مدینه است. او بیش از بیست و هشت تألیف دارد اما بیشتر کتابهای او مفقود شدهاند و تنها کتابهایی که در ارتباط با فتوح مصر، شام و مغازی نوشته به دست ما رسیده است. (11) پس از او شاگردش ابنسعد (و 845 م) کتابی در زمینه طبقات صحابه، تابعین و خلفا در پانزده جلد به رشته تحریر درآورد. مورخانی که پس از ابنسعد آمدهاند از کتاب او بسیار بهره گرفتند. (12)
مکتب شامی در طی دوره جنگهای صلیبی شکوفا شد و به اوج خود رسید. در این دوره غرب کاتولیک به سوی شرق اسلامی در اواخر قرن یازدهم میلادی لشکر کشید و جنگی را آغاز کرد که به مدت دو قرن ادامه یافت. مورخان مسلمان به خوبی درک کردند که وظیفه دارند وقایع این دوره را نه فقط برای معاصران خود، بلکه برای نسلهای آینده نیز ثبت و ضبط کنند. بدین ترتیب مورخانی فعالیت خود را آغاز کردند که مستشرقان برجسته نیز به ارزش تلاش آنان معترفاند. در ادامه برخی از برجستهترین چهرههای این مکتب را معرفی میکنیم:
* ابن قلانسی (13) (و 1160 م):
او به خاندانی اصیل از خاندانهای دمشق منسوب است و منصب ریاست شهر را برعهده داشت. کتاب او «ذیل تاریخ دمشق» نام دارد که تتمه کتاب ابنهلال صابیء محسوب میشود. ابن قلانسی کتاب خود را در درجه اول به تاریخ پایتخت باستانی شام یعنی دمشق اختصاص داده است. کتاب وی تنها منبع عربی زبان در ارتباط با اولین و دومین حمله صلیبی است که در زمان حیات او رخ داده است. وی در حالی که نود سالگی را پشت سر گذارده بود، در سال 1160 م درگذشت. با توجه به اهمیت تألیف ابنقلانسی مورخان پس از او همانند ابناثیر جزری (و 1232 م)، سبط بن جوزی (1256 م) و أبوشامه مقدسی (و 1268 م) از این اثر بسیار استفاده کردند. یکی از مهمترین ویژگی کتاب «ذیل تاریخ دمشق» آن است که نویسنده در کتاب خود از اسناد و مدارک استفاده کرده است. همچنین به بلایای طبیعی که در نیمه اول قرن دوازدهم میلادی دامنگیر شام شد اشاره میکند؛ همانند خشکسالی، سیل و زلزله. این کتاب یکی از اصلیترین منابع مرتبط با تاریخ دمشق است که به هیچ عنوان نمیتوان از آن صرفنظر نمود. علاوه بر این کتاب مذکور، در باب دولت بوریها که اتابک ظهیرالدین طغتکین (1154- 1134 م) مؤسس آن بوده و نیز دولت زنگی (1174 – 1146 م) که نورالدین محمود بنیانگذار آن است، منبعی ارزشمند محسوب میشود.مستشرقان اهمیت این کتاب را به عنوان یکی از منابع اصلی تاریخ جنگهای صلیبی درک کردهاند و از همین رو أمیدروز (Amedroz) آن را تصحیح نموده (14) و هامیلتون گیب (Hamilton Gibb)، مورخ بریتانیاییالاصل که در اسکندریه دیده به جهان گشود، بخشهایی از آن را به انگلیسی ترجمه کرده است. (15)
* عظیمی حلبی (16) (و 1176م):
این مورخ چندین تألیف دارد از جمله «تاریخ حلب» در دو جلد و کتاب «الموصل علی الاصل الموصل» که از کتب تراجم (شرح حالنویسی) به شمار میآید. (17)* ابنعساکر (18) (و 1176 م):
او فقیه شافعی، مورخ و محدث از اهالی شهر دمشق است. وی به شهرهای گوناگون برای علمآموزی سفر کرد. شمار استادان او به 1282 مرد و زن میرسد؛ تا آنجا که کتابی درباره استادانش به رشته تحریر درآورد. «تاریخ مدینه دمشق» مشهورترین اثر اوست که در هشتصد بخش و هشتاد جلد است. این کتاب گستردهترین کتابی است که درباره تاریخ شهری اسلامی نوشته شده است. (19) تألیف کتاب مذکور سی سال طول کشید. این امر از صبر و شکیبایی ابن عساکر و نیز میل صادقانهاش برای جاودان ساختن یاد دمشق حکایت میکند؛ پس نباید تعجب کنید که او را مورخِ دلباخته شهر دمشق بنامیم.* قاضی فاضل (20) (و 199 م):
او مورخ و ادیب زبردستی است که در نزد فاطمیان و سپس ایوبیان خدمت کرد. وی اسناد بسیاری را به رشته تحریر درآورده که گفته شده است اگر جمعآوری شود شمار آن به صدها جلد میرسد.* عماد کاتب اصفهانی (21) (1202):
از اعلام مکتب تاریخنویسی شام است. وی در آغاز در نزد نورالدین محمود و پس از او در نزد صلاحالدین ایوبی خدمت کرد. برخی از تألیفات او عبارتند از: الفتح القُسَی فی الفتح القدسی، البرق الشامی، السیل علی الذیل، خریده القصر و جریده العصر، عتبی الزمان فی عقبی الحدثان، تاریخ آل سلجوق، نحله الرحله و خیله العطله، نصره الفطره و عصره القطره و خطفه البارق و عطفه الشارق. وی در نگارش به سبک ادبی مصنوع که بر پایه ویژگیهای بدیعی متکلفانه استوار است پایبند بود؛ به گونهای که خواننده به دشواری به مقصود نویسنده پی میبرد.* یاقوت حموی (و 1228 م):
او علاوه بر تألیفاتی که در زمینه جغرافیا دارد آثاری تاریخی نیز از خود به یادگار گذارده است همانند: إرشادالأریب فی معرفه الادیب یا معجم الادباء در ده جلد، معجمالشعراء و کتاب المبدأ و المآل فی التاریخ.* ابن أبی طیء (22) (و ق 13 م):
او مورخی شیعی است که تألیفاتش مفقود شده است اما دیگر مورخان همانند أبوشامه مقدسی در آثار خود به نوشتههای او استناد کردهاند. برخی از آثار ابن أبی طیء: کنزالموحدین فی سیره صلاحالدین، سلک النظام فی تاریخ الشام، سیره ملوک حلب و عقود الجواهر فی سیره الملک الظاهر.* أبوشامه مقدسی (23) (و 1268 م):
او فقیه و مورخی است که در نزد سلطان العلماء، عزّبن عبدالسلام (24) (و 1262 م) علم آموخت. وی کتابهای بسیاری نوشته است همانند: الروضتین فی تاریخ الدولتین النوریه و الصلاحیه، نزهه المقتلین فی أخبار الدولتین، الذیل علی الروضتین، تلخیص تاریخ ابن عساکر در بیست جلد، تلخیص تاریخ ابن عساکر (ده جلد)، کشف ما کان علیه بنوعبید من الکفر و الکذب و المکر و الکید (25) و الباعث علی انکار البدع و الحوادث.از آنجا که این مورخ فقیه در بیان حق پردهپوشی نمیکرد عدهای که با او دشمن بودند وی را به قتل رساندند. پایان سرنوشت أبوشامه همانند ویلیام صوری (26) (William of Trye)، بزرگترین مورخ صلیبی قرن دوازدهم میلادی است. زیرا او نیز در نوشتههایش اشتباهات سیاسی و اجتماعی صلیبیان و نیز مفاسد بنیانگذاران کلیسا را که خود بدان منسوب بود آشکار کرد. بنابراین عجیب نیست که در بیست و نهم سپتامبر 1186 م مسموم شد و نوشتههای تاریخیاش به بهای جانش تمام شد. (27) همین اتفاق بار دیگر برای مورخ مصری معاصر، عبدالرحمان جبرتی (و 1822 م) رخ داد. او نظر بیطرفانهاش را درباره محمدعلی پاشا بیان میکند و به همین سبب فرزندش خلیل به قتل میرسد. پدر که در سوگ فرزندش نور دیدگانش را از دست داده بود در همان سال در میگذرد.
* ابن عدیم حلبی (28) (و 1261 م):
او چندین اثر دارد از جمله: بده الحلب من تاریخ حلب، بغیه الطلب فی تاریخ حلب، الداری فی ذکر الذراری و الإفاده فی تاریخ بنی جراده.ابن عدیم مورخ برجسته تاریخ حلب، پایتخت شمال شام محسوب میشود. او نیز همچون عزّالدین بن شداد پس از حمله مغول ناگزیر شام را به سوی مصر ترک میکند و در همانجا در میگذرد. در مجموع مشارکت مورخان مکتب شامی در زمینههای گوناگون قابل توجه است. آنان وقایع پرهیاهوی جنگهای صلیبی را ثبت کردند و بدین ترتیب مورخانی که با مبارزان مسلمان هم دوره بودند با قلمهای خود با صلیبیان مبارزه کردند و از تاریخ امت خویش در برابر یکی از سهمگین خطرهایی که تمدن اسلامی را در قرون میانی تهدید میکرد محافظت نمودند. افزون بر مکتب مدینه و شام، عراق باستانی نیز شماری از مشهورترین مورخان را به جهان اسلام عرضه کرد؛ عراقی که همواره در طول تاریخ مهد تمدن و فرهنگ بوده است و باغهای معلق بابل، قوانین حمورابی، تمدن بابل و آشور و حماسه گیلگمش بر صحت این مدعا گواهاند. از آنجا که بغداد، پایتخت وسیع خلافت عباسی در عراق بنا شد و نهضت علمی در این شهر احیا گردید مکتب تاریخ نویسی عراق نیز رونق یافت. در میان مکاتب موجود مکتب عراق به علت شمار فراوان مورخان و نیز مشارکتهای سازندهشان در زمینه تاریخ نویسی در قرون میانی به عنوان اصلیترین مکتب شناخته میشود. در ادامه برخی از مورخان این مکتب را معرفی میکنیم:
* قاضی أبویوسف (29) (و 798 م):
وی با هارونالرشید هم عصر بود و مشهورترین اثر خود به نام «الخراج» را که مهمترین منبع برای اوضاع اقتصادی خلافت اسلامی به شمار میآید بنا به درخواست شخص خلیفه نوشت. پس از او یحییبن آدم (30) (و 818 م) در زمان مأمون (833 – 813 م) کتابی دیگر در زمینه خراج تألیف کرد که نسبت به کتاب أبویوسف جزئیات بیشتری را شامل میشود. همچنین أبوعبیدبن سلام (31) (و 848 م) کتاب «الأموال» را به رشته تحریر درآورد که در قیاس با دو کتاب مذکور از جزئیات بیشتری سخن میگوید.* محمدبن جریر طبری (32) (و 922م):
او پدر تاریخنویسی در نزد مسلمانان است. وی در طلب علم به سرزمینهای مختلف از جمله شام و مصر سفر کرد و کتاب دائرةالمعارف مانند خود را تحت عنوان «تاریخ الرسل و الملوک» به رشته تحریر درآورد. وی در این کتاب از آثار مورخان پیش از خود همانند ابنسعد، یعقوبی و بلاذری استفاده کرد. این مورخ برجسته در مورخان پس از خود که از کتاب او استفاده کردند، تأثیر بسیار نهاد. به همین سبب مستشرق آلمانی، کارل بروکلمان (Carl Brockelmann) موضوع رساله دکتری خود را تأثیر تاریخ طبری در تاریخ ابناثیر بر میگزیند.* خطیب بغدادی (33) (و ق 11 م):
او نویسنده «تاریخ بغداد» است. این کتاب پانزده جلدی یکی از مهمترین منابع مرتبط با تاریخ شهرهای اسلامی در قرون میانی است.* ابن أعثم کوفی (34) (و 926 م):
کتاب «الفتوح» نوشته اوست که در آن فتوح اسلامی را از زمان خلفای راشدین تا دوره خلیفه عباسی، معتصم بررسی کرده است.* جهشیاری (35) (و 943 م):
«الوزراء و الکتاب» تألیف اوست. موضوع کتاب او مراحل آغازین اسلام تا اواخر قرن نهم میلادی را شامل میشود.* مسعودی (36) (و 957 م):
وی چندین کتاب دارد که مهمترین آنها عبارتند از: «أخبار الزمان و من أباده الحدثان من الأمم الماضیه و الممالک الدائره»، «التنبیه و الاشراف» و «مروج الذهب و معدن الجوهر». عقلگرایی یکی از مهمترین ویژگیهای آثار اوست. مسعودی یکی از برجستهترین و مشهورترین مورخان مکتب عراق و تاریخ نویسی اسلامی محسوب میشود.* أبوالفرج اصفهانی (37) (و 973 م):
او مورخی شیعه مذهب است که چندین تألیف دارد از جمله: الأغانی در بیست جلد. گفته میشود او مطالب این کتاب را در طی پنجاه سال گردآورده است. (38) ابنواصل، الأغانی را در کتابی به نام «تجربه الأغانی» خلاصه کرده است، کتاب دیگر ابوالفرج، مقاتلالطالبیین است.همانگونه که شاکر مصطفی میگوید، کتابالأغانی یکی از منابع تمدن اسلامی است؛ اما نویسنده همانند فردی که در تاریکی شب هیزم جمع میکند روایتهای درست و نادرست را با یکدیگر در هم آمیخته است. بنابراین هنگام استفاده از اطلاعات این کتاب باید با احتیاط عمل کنیم. برخی از محققان با پژوهش علمی این کتاب را مورد نقادی قرار دادهاند. (39)
پینوشتها:
1.در اینباره ن.ک: سخاوی، الإعلان بالتوبیخ لمن ذمّ التاریخ، بیروت، 1979 م، السیوطی، الشماریخ فی علم التاریخ، قاهره، ب.ت. ابن خلدون، المقدمه، بیروت، 1983 م. شاکر مصطفی، التاریخ و المورخون در 5 جلد، بیروت، 1978 م، 1990م. این کتاب پژوهشی جامع و کامل را در بر دارد و در نوع خود از برجستهترین تحقیقاتی است که مورخ سوری فقید انجام داده است. عبدالعزیز الدوری، بحث فی نشأه علم التاریخ عندالعرب، بیروت، 2005م، ص 150-5. علی ابراهیم حسن، استخدام المصادر و طرق البحث فی التاریخ الاسلامی العالم فی التاریخ المصری الوسیط، قاهره، 1980 م. عبدالمنعم ماجد، مقدمه لدراسه التاریخ الاسلامی، تعریف بمصادر التاریخ الاسلامی و مناهج البحث فیه، قاهره، 1964 م. سید إسماعیل کاشف، مصادر التاریخ الاسلامی و مناهج البحث فیه، قاهره، 1976 م. اسحاق عبید، معرفه الماضی من هیرودوت إلی توینبی، قاهره، 1981 م. عمر فروخ، اسلام و التاریخ، الاسلام فی نظره إلیالله و الانسان و المجتمع و التاریخ، بیروت، 1983 م. میرجلیوث، دراسات عن المورخین العرب، ترجمه حسین نصار، قاهره، 2001 م، ص 150-13. علی أدهم، بعض المورخی الاسلام، قاهره، ب.ت. تاریخ التاریخ، قاهره، 1977م. دو کتاب مذکور از مهمترین آثار مورخ و ادیب فقید، علی ادهم میباشد. بشار عواد معروف، الذهبی و منهجه فی کتابه تاریخ الاسلام، قاهره، 1976 م. تحقیق ممتاز که توسط مورخ برجسته عراقی انجام گرفته است. حسین نصار، نشأه التدوین التاریخی، قاهره، 1954 م. عفت الشرقاوی، أب التاریخ عندالعرب، قاهره، ب.ت. هاری المربارنز، تاریخ الکتابه التاریخیه، ترجمه عبدالرحمن یورج، بازنگری سعیر عاشور، قاهره، 1984 م. جمال فوزی عمار، التاریخ و المورخون فی بلاد الشام فی عصر الحروب الصلیبیه، قاهره، 2001 م. با توجه به مهارت نویسنده کتاب، تحقیق کتاب در نوع خود ممتاز است. محمد مصطفی زیاده، المورخون فی مصر فی القرن الخامسعشر المیلادی، قاهره، به رغم کمحجم بودن کتاب مطالب موجود در آن بینظیر است. محمد عبدالغنی حسن، علمالتاریخ عندالعرب، قاهره، 1961 م. التاریخ عند المسلمین، قاهره، 1977 م. ولید نویهض، المفکرون العرب و منهج کتابه التاریخ (عرض و مناقشه)، بیروت، 1996 م، ص 52 – 45. محمود الحریری، منهج البحث فی التاریخ، قاهره، 2001 م، ص 125-110. محمد کمالالدین عزّالدین، دراسات نقدیه فی المصادر التاریخیه، بیروت، 1993 م. محمد عبدالکریم الوافی، منهج البحث فی التاریخ و التدوین التاریخی عندالعرب، بنغازی، 1998 م، ص 287 – 201. حسن جبر، أسس الحضاره العربیه الاسلامیه و معالمها، قاهره، 1999 م، ص 316-311. عبدالله العروی، العرب و الفکر التاریخی، بیروت، 1977 م. علی محافظه، قضایا کتابه التاریخ الاسلامی و انعکاسها علی منهاجه، ضمن کتاب أبحاث فی تاریخ العرب المعاصر، بیروت، 2000 م، ص 135-117. محمود اسماعیل، إشکالیه تفسیر التاریخ عند المورخین المسلمین الأوائل، عالم الفکر، شماره 4، م 29، آوریل – یونیو (ژوئن) 2001 م، ص 54 – 41. محمد السلمی، منهج کتابه التاریخ الاسلامی حتی نهایه القرن الثالث الهجری، رساله دکتری، جامعه أم القری، مکه مکرمه، 1404 هـ.
2.Procopius, Secret History, Trans. By Richard A Twater, Michigan 1961.
•Nicol, A Biographical dictionary of The Byzantine Empire, London 1991, p. 108.
•Camperson, Procopius and The Sixth century, Oxford 1989.
•Ure, Justinian and his age, p. 169-184.
•Evans, Procopius, New York 1972,p. 15-51.
و محمد مؤنس عوض، الامبراطوریه البیزنطیه، ص 44-43.
3.Nicol, p. 46.
و هاری ألمربارنز، تاریخ الکتابه التاریخیه، ج 2، ص 131.
4.محمد مؤنس عوض، منهج البحث التاریخی، الشارقه، 2005 م، ص 27.
5.فتحیه النبراوی، علم التاریخ دراسه فی مناهج البحث، قاهره، 1996 م، ص 93-92. محمود شلبی، حیاه ابنعباس حبرالأمه، بیروت، 1990 م، ص 558 – 13. مصطفی سعیدالخن، عبدالله بنعباس، حبرالأمه و ترجمان القرآن، دمشق، 1994 م، ص 208-13. محمد أبوالمصر، عبدالله بن عباس حبرالأمه و ترجمان القرآن، بیروت، 1992 م، ص 374 – 13.
6. فتحیه النبراوی، منبع پیشین، ص 94-93.
7. درباره زهری ن.ک: محمد محمد حسن شراب، الامام الزهری، عالم الحجاز و الشام، دمشق، 1993 م، ص 392 – 15. عبدالعزیز الدوری، نشأه علم التاریخ عندالعرب، العین 2000 م، ص 114 – 89. شوقی عطاءالله، علم التاریخ و مناهج البحث فیه، ریاض، 2002 م، ص 44-43.
•Lecker, “Biographical Notes on Ibn Shihab al – Zuhri”, J.S.S.vol. 41, 1996, p. 2-63.
8.درباره موسی بن عقبه ن.ک: فتحیه النبراوی، منبع پیشین، ص 98-97.
9.فتحیه النبراوی، همان منبع، ص 98.
10. همان منبع، ص 99-98. درباره ابناسحاق ن.ک: عبدالعلیم عبدالرحمن، المسلمون و کتابه التاریخ دراسه فی التأصیل الاسلامی لعلم التاریخ، ریاض، 1995 م، ص 89. محمد عبدالله أبوصعلیک، محمدبن اسحاق إمام أهل المغازی و السیر، دمشق،1994م ، 112-13. وسف هرفتس، المغازی الأولی و مؤلفوها، ترجمه حسین نصار، قاهره، 1949 م، ص 37. حسین نصار، نشأه التدوین التاریخی عند العرب، بیروت، 1980، ص 76. عثمان موافی، منهج النقد التاریخی الاسلامی و المنهج الاروبی، اسکندریه، 2004 م، ص 203 – 197. طریف الخالدی، فکره التاریخ عندالعرب من الکتاب إلی المقدمه، بیروت، 1997 م، ص 66-60.
11.درباره واقدی ن.ک:
•Lecker. “Waqidis account on The status of The Jews of Medina: a study of acombined report”, J.N.E.S. vol. 54, 1995, p. 15-32.
کامل حیدر، منهج البحث الاثری و التاریخی، بیروت، 1995 م، ص 107. عثمان وافی، منبع پیشین، ص 208-203.
12. درباره ابن سعد ن.ک: عبدالعزیز الدوری، نشأه علم التاریخ عندالعرب، بیروت، 2005 م، ص 169-149. أحمد عبدالباقی، معالم الحضاره العربیه فی القرن الثالث الهجری، بیروت، 1991 م، ص 373-372. شحاته الناطور، التفاعلات للنواحی الاجتماعیه و الثقافیه و الاقتصادیه، اربد، 1997 م، ص 206.
13. درباره ابنقلانسی ن.ک: یاقوت، إرشاد اللبیب، ج 4، ص 145. أبوشامه، الذیل علی الروضتین، قاهره، 1311 هـ، ص 135. الذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج 4، ص 159. ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج 5، ص 334. المنهل الصافی المستوفی بعد الوافی، تصحیح أحمد یوسف نجاتی، قاهره، 1965 م، ج 1، ص 36. لویس شیخو، تاریخ دمشق لابن قلانسی، المشرق، شماره 8، 1908 م، ص 69. صلاحالدین المنجد، المورخون الدمشقیون و آثارهم المخطوطه، مجله معهد المخطوطات العربیه، م2، ج 1، می 1956 م، ص 80. معجم المورخین الدمشقیین، بیروت، 1997 م، ص 34. هاملتون جب، تاریخ دمشق، ضمن کتاب صلاحالدین الأیوبی، دراسات فی التاریخ الاسلامی، تحریر یوسف أبیس، بیروت، 1973 م، ص 40. روزنتال، منبع پیشین، ص 203. محمدعلی عسیری، أبوالحسن الخزرجی و آثاره التاریخیه، رساله چاپ نشده دکتری، کلیه العلوم الاجتماعیه، جامعه الامام محمدبن سعود الاسلامیه بالریاض، 1986 م، ص 285.
14. بیروت، 1908 م.
15.The Damascus Chronicle of The Crusades, Trans. By H. Gibb, London 1932.
16. درباره عظیمی ن.ک: ابنعدیم، بغیه الطلب فی تاریخ حلب، بخش مربوط به شرح حال حاکمان سلجوقی، تصحیح علی سویم، أنقره، 1976، ص 128-108. محمد مؤنس عوض، المورخ الحلبی العظیمی (و 558 هـ/ 1163 م) حیاته و منهجه فی الکتابه التاریخیه عن بلاد الشام فی عصر الحروب الصلیبیه، مرکز بحوث الشرق الأوسط در دانشگاه عین شمس، 1993 م، ص 31-5. بروکلمان، تاریخ الأدب العربی، ترجمه رمضان عبدالتواب، قاهره، 1977 م، ج 6، ص 131. السیدالباز العرینی، مورخو الحروب الصلیبیه، قاهره، 1962 م، ص 194. روزنتال، علم التاریخ عندالمسلمین، ص 215. شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المورخون، ج 2، ص 239. مسفر الغامدی، الجهاد ضد الصلیبیین فی الشرق الاسلامی قبیل قیام الدوله الأیوبیه فی مصر، جدّه، 1986 م، ص 10. علی عوده الغامدی، بلادالشام قبیل الغزو الصلیبی (691-463 هـ/ 1154-1102 م)، مکه مکرمه، 1984 م، ص 21. عباس العصیمی، الدوله البوریه و علاقتها بالصلیبیین (549 – 497 هـ/ 1154 – 1102 م)، پایاننامه چاپ نشده کارشناسی ارشد، کلیه العلوم الاجتماعیه، جامعه الامام محمدبن سعود الاسلامیه بالریاض، 1987 م، «هـ» از مقدمه.
•Al Ptekin, Dimask Atabegligi (Tog – Toginliler), Istanbul 1985, p. xvlll.
•Cahen, la chronique A breyee d, Al, Azimi, J.A. JUILLAT, Septembre 1938, p. 354.
•Savim, Azimi Tarihi, selcun lula Dunpeniyle ileyli Bolumler It. P. 430-438.
•Turk Tarihkurumu Basimevi, Ankara 1988, p. 1-3.
17. شاکر مصطفی، منبع پیشین، ص 240.
18. درباره ابن عساکر ن.ک: ابن أبی العجائز، تاریخ دمشق، تصحیح عصام عزایمه و یوسف بن یاسین، اربد، 2000 م، ص 14، پاورقی 1. ابنعساکر، سیره السید المسیح، تصحیح سلیمان علی مراد، عمان، 1996 م، ص 8-7. یاقوت، منبع پیشین، ج5، ص 140-139. گروهی از نویسندگان، ابنعساکر فی ذکری مرور تسعمائه سنه علی ولادته 1399 – 499هـ، دمشق، 1979 م، این کنفرانس بین المللی ارزشمند که شایسته جاودان ساختن نام مورخ بزرگ دمشق است. سعید عاشور، بعض أضواء جدیده علی ابنعساکر و المجتمع الدمشقی فی عصره، از آثار ارائه شده در کنفرانس بین المللی «ابنعساکر فی ذکری مرور تسعمائه سنه علی ولادته 1399 – 499 هـ»، دمشق، 1979 م، ص 234-197. سیدالعابدی، الحافظ الکبیر أبوالقاسمبن الحسن بن هبهالله، کنفرانس مذکور، ص 44- 33. کردعلی، الشامیون و التاریخ، مجله المجمع العلمی در دمشق، م 17، ج 3، ص 4 و 99 و 100. محمدماضی، الامام ابن عساکر، عالم الفکر، م 15، شماره 4، محرم – صفر، 1994 م، ص 372 – 369. أنور عبدالحمید، دمشق العظیمه و عاداتها الکریمه، دمشق، ب.ت، ص 265. أحمد رمضان، المسجدالأموی بدمشق بین الحقیقه و الأسطوره کما جاء فی تاریخ ابن عساکرالداره، شماره 4، سال 5، 1980 م، ص 114-93. صلاحالدین المنجد، أعلام التاریخ و الجغرافیا العرب، بیروت، 1960 م، ص 157-88. مارجلیوث، المورخون العرب، ترجمه حسین نصار، بیروت، ب.ت، ص 166. محمدکردعلی، الشامیون و التاریخ، مجله المجمع العلمی در دمشق، م 17، ج 3 و 4، ص 99 و 100. محمد مطیع الحافظ، ابنعساکر، محدث الشام و مورخها الکبیر 571 – 499 هـ، دمشق، 2003م. محمد مؤنس عوض، فی الصراع الاسلامی الصلیبی، السیاسیه الخارجیه للدوله النوریه، قاهره، ص 73. عبدالکریم الحلوانی، ابنعساکر و دوره فی الجهاد ضد الصلیبیین فی عهد الدولتین النوریه و الصلاحیه، دمشق، 1991 م.
•Eliseeff, la Description de Damus d Ibn Asakir, Damas 1959, p. xxv lll.
19. محمد مؤنس عوض، المدینه الاسلامیه، شارقه، 2005 م، ص 20.
20. درباره قاضی فاضل ن.ک: دیوان القاضی الفاضل، تصحیح أحمد أحمد بدوی، قاهره، 1996 م، إنشاءات القاضی الفاضل، تصحیح فتحیه النبراوی، قاهره، 1980 م. العماد الأصفهانی، خریده القصر و جریده العصر، بخش شاعران مصر، تصحیح أحمد أمین و دیگران، قاهره، ص 54-37. هادیه دجانی شکیل، القاضی الفاضل عبدالرحیم البیسانی العسقلانی (596-526 هـ/1191-1131 م) و دوره التخطیطی فی دوله صلاحالدین و فتوحاته، بیروت، 1933 م. این اثر پژوهشی ممتاز محسوب میشود. علی محمد الصلابی، الصراع بین أهل السنه و الرافضه، نشر الصفحات المطویه فی تاریخ الدوله العبیدیه الفاطمیه، وفقالله صلاحالدین قفضی علیها، بیروت، 2007 م، ص 140-137. أنیس المقدسی، تطور الأسالیب النشریه فی الأدب العربی، بیروت، 1998 م، ص 301-288. شوقی ضیف، الفن و مذاهبه فی النثر العربی، قاهره، 1977 م، ص 366. عبداللطیف حمزه، الحرکه الفکریه فی العصرین الأیوبی و المملوکی الاول، قاهره، 1968 م، ص 281 – 180. یوسف أسعد داغر، مصادر الدراسه الأدبیه من العصر الجاهلی إلی عصر النهضه، صیدا، 1961 م، ج1، ص 212. محمد زغلول سلام، الأدب فی عصر صلاحالدین الأیوبی، اسکندریه، ب.ت، ص 240-221. أحمد أحمد بدوی، القاضی الفاضل، دراسه و نماذج، قاهره، 1959 م. أسامه نعیرات، إقطاعیه نیسان و دورها فی الصراع الاسلامی الفرنجی 690-492 هـ/ 1291-1099 م. عکا، 2002 م، ص 217-216.
•Helning, Al-Fadil der Weizer Saladin, eine Bibliographie, Berlin 1909.
21. درباره عماد کاتب اصفهانی ن.ک: الفتح البنداری، سنا البرق الشامی، تصحیح فتحیه النبراوی، قاهره، 1979 م، ص 7-2. یاقوت الحموی، معجم الأدباء، ج 19، ص 11. ابنخلکان، وفیات الأعیان، تصحیح محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، 1948 م، ج 1، ص 532. محمد بهجه الأثری، کاتبالدولتین النوریه و الصلاحیه العماد الأصفهانی، مجله المجمع العلمی العراقی، م 4، 1959 م، ص 34-16. محمد زغلول سلام، منبع پیشین، ص 254-240. محمد کردعلی، کنزالأجداد، دمشق، 1984 م، ص 303 – 300. عمر موسی باشا، الأدب فی بلاد الشام عصور الزنکیین و الأیوبیین و الممالیک، دمشق، 1989، ص 751-743. نظیر حسان سعداوی، المورخون المعاصرون لصلاحالدین، قاهره، 1962 م، ص 28-19. فاروق عمر فوزی، التدوین التاریخی عندالمسلمین، ص 320-319. ابراهیم بیضون، الصراع علی الشام فی عصر الأیوبیین و الممالیک تحدیات الهویه و انقلابیه التاریخیه، بیروت، 2006 م، ص 137-136. سعدالعطوی، الاتجاهات الفنیه فی الشعر إبان الحروب الصلیبیه، ریاض، 1995 م، ص 66.
•Richard, Imad Al-Din al Isfahani administrator, literateur, and historian, in Shatzmiller (ed), Crusade and Muslims in The Twelfth century Syria, pd. Shatzmiller leiden 1993, p.133-146.
22. درباره ابن أبی طیء ن.ک: ابنشاکر الکتبی، فوات الوفیات، تصحیح إحسان عباس، بیروت، 1973 م، ج 4، ص 270-269.
•Cahen, une chronique chitie au Tamps des croisade comptes rendus de lacademie des inscriptions et de belles letters, paris 1936, p. 258-269, Id, la syrie du nord diepoque des croisade 4s, p. 57.
شیرین عشماوی، دراسه تحلیلیه لکتابات ابن أبی طیءالحلبی فی المصادر الاسلامیه، رساله دکتری، کلیهالبنات، جامعه عین شمس، 2004 م. نویسنده کتاب از هیچ تلاشی برای به ثمر رساندن این تحقیق دشوار دریغ نکرده و از همینرو حاصل تلاشهای او ممتاز و بینظیر است. السیدالباز العرینی، مورخوالحروب الصلیبیه، قاهره، 1962 م، ص 236-234. نظیر حسان سعداوی، المورخون المعاصرون لصلاحالدین، ص 6-3. محمد مؤنس عوض، صلاحالدین الأیوبی بین التاریخ و الأسطوره، ص 265. حسین عاصی، المورخ أبوشامه و کتابه الروضتین فی أخبار الدولتین النوریه و الصلاحیه، بیروت، 1991 م، ص 175 – 174. حسن ابراهیم، تاریخ الاسلام السیاسی و الدینی و الثقافی و الاجتماعی، بیروت، ب.ت، ج 1، ص 555، پاورقی 1.
23.درباره أبوشامه مقدسی ن.ک: أبوشامه، المرشد الجویز إلی علوم تتعلق بالکتاب العزیز، تصحیح آلتی فولاج، بیروت، 1975 م، ص 40-15، مقدمه تصحیح. الکتاب المؤمل للرد إلی الأمر الأول، تصحیح جمال عزون، ریاض، 2003م، ص 14-7، مقدمه تصحیح. الباعث علی انکار البدع و الحوادث، تصحیح بشیر محمد عون، دمشق، 1991 م، مقدمه تصحیح، المحقق من علم الأصول فیما یتعلق بأفعال الرسول، تصحیح أحمد العوینی، چ. زرقاء، 1988 م، ص 28-11. السواک و ما أَبه ذلک، تصحیح أحمد العیسوی و أبوحذیفه، طنطا، 1990 م، ص 7. البرزالی، المقتضی علی کتاب الروضتین المعروف بتاریخ البزالی، تصحیح عمر عبدالسلام تدمری، صیدا 2006 م، ج 1، ق 1، ص 163-162. الیافعی، مرآه الجنان و عبره الیقظان فی معرفه ما یعتبر من حوادث الزمان، قاهره، 1993 م، ج4، ص 164. النعیمی، الدارس فی تاریخ المدارس، تصحیح جعفر المنسی، دمشق، 1984 م، ج 2، ص 42-23. مقریزی، السلوک، ج 1، ص 562. ابنتغری بردی، النجوم الزاهره، ج 7، ص 224. الصقاعی، تالی کتاب وفیات الأعیان، تصحیح جاکلین سوبله، دمشق، ص 99. ابنطولون صالحی، قره العیون فی أخبار باب جبرون، تصحیح صلاحالدین المنجد، دمشق، 1964 م، ص 14. حسین عاصی، المورخ أبوشامه و کتابه الروضتین فی أخبار الدولتین، بیروت، 1991 م، ص 31-11. فتحیه النبراوی، منبع پیشین، ص 117. سعید البیشاوی، نابلس الأوضاع السیاسیه و الاجتماعیه و الاقتصادیه فی عصر الحروب الصلیبیه 583-492هـ/ 1187-1099 م، قاهره، 1998 م، ص 47، پاورقی 1. أحمد شوحان، العزّبن عبدالسلام و أبوشامه، چ. دیر الزور، 1992 م. کارل بروکلمان، تاریخ الأدب العربی، ترجمه عبدالحلیم النجار، قاهره، 1977 م، ج 6، ص 14. أحمد أحمد بدوی، الحیاه العقلیه فی عصر الحروب الصلیبیه بمصر و الشام، قاهره، ب.ت، ص 277-275. صلاحالدین المنجد، معجم المورخین الدمشقیین، ص 15. عمرالساریسی، نصوص من أدب عصر الحروب الصلیبیه، جده، 1958 م، ص 155. نورالدین حاطوم و دیگران، المدخل إلی التاریخ، من أدب عصر الحروب الصلیبیه، جده، 1958 م، ص 155. نورالدین حاطوم و دیگران، المدخل إلی التاریخ، من أدب عصر الحروب الصلیبیه، جده، 1958 م، ص 155. نورالدین حاطوم و دیگران، المدخل إلی التاریخ، من أدب عصر الحروب الصلیبیه، جده، 1958م، ص 155. نورالدین حاطوم و دیگران، المدخل إلی التاریخ، دمشق، 1965 م، ص 311 – 305. فاروق عمر فوزی، التدوین التاریخی عندالمسلمین، ص 151-149. عبدالمنعم ماجد، الدوله الأیوبیه فی تاریخ مصر الاسلامیه، قاهره، 1997 م، ص 24. وفاء جونی، أوضاع دمشق فی القرن السابع الهجری/ الثالثعشر المیلادی من خلال کتاب الذیل لأبی شامه صاحب الروضتین، تحقیقات تاریخی به شمارههای 85 و 86، می/ حزیران 2004 م، ص 257-227.
•Cahen, la syrie du nord, p. 66.
•Ahmed, Arab Historioqraphy during The Zengid, and Ayyubid period, in Histoirans of The Middle East, ed. Lewis and Holt, Oxford 1962, p. 92-94.
24. درباره عزالدین عبدالسلام ن.ک: أبوشامه، الذیل علی الروضتین، تصحیح محمد زاهر الکوثری، بیروت، 1974 م، ص 240. ابنشداد، تاریخ الملک الظاهر، با نظارت أحمد حطیط، بیروت، 1983 م، ص 38، پاورقی 3. الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و اعلام الحوادث 660 – 651 هـ، تصحیح عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1999 م، ص 419-416. العبر فی خبر من غبر، تصحیح أبوهاجر محمدالسعید، بیروت، 1985 م، ج 3، ص 299. محمود الشرقاوی، سلطان العلماء عزالدین بن عبدالسلام، قاهره، 1978 م، ص 138 – 25. محمد حسن عبدالله، عزالدین بن عبدالسلام بائع الملوک، قاهره، 1962 م، ص 190- 49. أحمد یوسف القرعی، سلطان العلماء عزالدین بن عبدالسلام، قاهره، ص 60 – 16. عبدالرحمن مراد، عزالدین بن عبدالسلام، سلطان العلماء حیاته و عصره، دمشق، 1984 م، ص 100 – 17.
25. شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المورخون، بیروت، 1980 م، ج 2، ص 268-267.
26. درباره ویلیام صوری ن.ک: بخش چهارم.
27.در این ارتباط ن.ک: محمد مؤنس عوض، «النقد الاجتماعی للصلیبیین و المسلمین من خلال کتابات ولیم الصوری (ت 1186 م) و أبیشامه المقدسی (ت 1268 م)، دراسه فی التاریخ المقارن»، تحقیق ارائه شده در کنفرانس «التاریخ الاجتماعی للوطن العربی عبرالعصور»، اتحاد المورخین العرب در قاهره، 2007 م.
28.درباره ابن عدیم ن.ک: ابن العدیم، الدراری فی ذکر الذراری، تصحیح علاء عبدالوهاب، قاهره، 1984 م، ص 11-5. عباس عزاوی، التعریف بالمورخین، بغداد، 1987 م، ص 78-7. شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المورخون، بیروت، 1979 م، ج 1، ص 363. فتحیه النبراوی، منبع پیشین، ص 116-115.
29. درباره أبویوسف ن.ک: أروی حسامالدین السامرائی، أصناف الأراضی فی السواد و ایراداتها فی العصر الأموی (132 – 41 هـ/ 749 – 661م)، پایاننامه کارشناسی ارشد، کلیه الآداب و العلوم، جامعه الشارقه، 2006 م، ص 12، اینجانب استاد راهنمای پایان نامه مذکور بودم.
30.همان منبع، ص 15.
31. همان منبع، ص 16.
32. درباره طبری ن.ک: علی بکر حسن، الطبری و منهجه فی التاریخ، قاهره، 2004 م، ص 372 – 18. محمد الزحیلی، الامام الطبری، دمشق 1990 م، ص 81 – 15. حسین العزاوی، الطبری، قاهره، 1963 م. محمد حسین آل یاسین، نصوص الرده فی تاریخ الطبری نقد و تحلیل، بغداد، 1973 م. حسن البارز، مکانه تاریخ الطبری فی تدوین التاریخ عند المسلمین حتی نهایه القرن الثالث الهجری ضمن کتاب الامام الطبری فقیها و مورخا و مفسرا و عالما بالقراءات، بیروت، 2001 م، ج 2، ص 55 – 11. عبدالهادی التازی، الطبری و العلاقات الخارجیه للدوله الاسلامیه، ضمن کتاب الامام الطبری فقیها و مورخا و مفسرا و عالما بالقراءات، ص 81-56. عبدالواحد ذنون طه، أثر الطبری علی المورخین المغاربه، و مورخا و مفسرا و عالما بالقراءات، ص 101-82. محمد عوضالله، الطبری المورخ و منهجه فی التاریخ، مقارنه بمنهجیه ابن خلدون، ضمن کتاب الامام الطبری فقیها و مورخا و مفسرا و عالما بالقراءات، ص 145 – 102.
33.درباره خطیب بغدادی ن.ک: یوسف القن، الخطیب مورخ بغداد و محدثها، دمشق، 1945م. أکرم ضیاء العمری، موارد الخطیب البغدادی فی تاریخ بغداد، بغداد 1975 م، ص 119 – 15. در این کتب پژوهشی علمی در ارتباط با این مورخ صورت گرفته است.
34. درباره ابن أعثم کوفی ن.ک: شاکر مصطفی، منبع پیشین، ص 43 – 42.
35. درباره جهشیاری ن.ک: شاکر مصطفی، منبع پیشین، ص 44-43. فاطمه قدورالشامی، علم التاریخ تطور مناهج الفکر و کتابه البحث العلمی من أقدم العصور إلی القرن العشرین، بیروت، 2001 م، ص 56.
36. درباره مسعودی به آنچه که در بخش جغرافیا بیان شد مراجعه شود.
37. درباره أبوالفرج اصفهانی ن.ک: أبوالفرج الاصفهانی، کتاب الأغانی، تصحیح أحسان عباس و ابراهیم السعافین و بکر عباس، بیروت، 2004 م، ج 1، ص 15 – 5. منی یوسف خلیف، مصادر ترائبه، قاهره، ب.ت، ص 47-41. طانیوس فرنسیس، أبوالفرج الأصفهانی، 362-284هـ/ 972-897م، بیروت، 1996 م. ولید الأعظمی، السیف الیمانی فی نحرالأصفهانی صاحب الأغانی، 1988 م، ص 43-17.
38. شاکر مصطفی، منبع پیشین، ص 55.
39. درباره او ن.ک: پژوهش ولید الأعظمی که پیش از این بیان شد.
عوض، محمد مونس احمد؛ (1393)، گستره تمدن اسلامی در قرون میانی، ترجمه عبدالله ناصری طاهری و سمیهسادات طباطبایی، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}